پارسال چه روزای گهی داشتیم
دختردایی داشت طلاق میگرفت
خاله بیمارستان بود و هرروز یه ماجرای وحشتناک تا 5 ماه. اونم وقتی پول نداشتیم.
دایی ضامن کسی شده بود که در رفته بود و حالا باید ماشینشو میداد. همزمان معده اش سوراخ شد و یه هفته رفت بیمارستان
کارم با موسسه بالا گرفت. همه پولامم خرجش کردم و هنوز بدهکار بودیم
بابا پاشو عمل کرد و تقریبا کارایی شو از دست داد. بعدم ریه اش درگیر شد.
جلسات روانکاوی مغزمو میخورد و دیگه حوضله تف انداختن تو روی خانواده هم نداشتم
و در نهایت، همه پولام تموم شد و فصل جدید زندگی ام با کار جدید شروع شد...
همه چیز قابل تحمل شد
برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 17