مرور

ساخت وبلاگ

پارسال چه روزای گهی داشتیم

دختردایی داشت طلاق میگرفت

خاله بیمارستان بود و هرروز یه ماجرای وحشتناک تا 5 ماه. اونم وقتی پول نداشتیم.

دایی ضامن کسی شده بود که در رفته بود و حالا باید ماشینشو میداد. همزمان معده اش سوراخ شد و یه هفته رفت بیمارستان

کارم با موسسه بالا گرفت. همه پولامم خرجش کردم و هنوز بدهکار بودیم

بابا پاشو عمل کرد و تقریبا کارایی شو از دست داد. بعدم ریه اش درگیر شد.

جلسات روانکاوی مغزمو میخورد و دیگه حوضله تف انداختن تو روی خانواده هم نداشتم

و در نهایت، همه پولام تموم شد و فصل جدید زندگی ام با کار جدید شروع شد...

همه چیز قابل تحمل شد

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 5 خرداد 1403 ساعت: 9:33