چشم انداز دور

ساخت وبلاگ

 

درحالیکه از سه جا برای کار دارم کشیده میشم و به هر طریقی سعی میکنن جذبم کنن تا دائم پیششون کار کنم و حمالی مو بیش از پیش براشون انجام بدم ، ته ته دلم میگم گور بابای همه تون. من این زندگی رو نمیخوام. جای من تو خونه خودمه. ور دل مردی که زندگیمونو بسازیم. 

من دلم میخواد یه بچه جلو روم باشه و باهاش بازی کنم و یکی دیگه تو شکمم تا با تکون خودناش آرامش بگیرم و مطمئن بشم وجودم تو این دنیا لازم و ضروریه و محکم تر زندگی کنم.دلم میخواد برای بچه خودم برنامه خوندن کتاب و بازی بذارم نه بچه های مردم که هرکدوم یه قر و فری دارن و نمیدونی چطور باهاشون کنار بیایی.

دلم میخواد مشغول زندگی خودم باشم.تو خونه خودم. من نمیخوام آینده مو با کار ببینم. دلم میخواد برای تربیت بچه خودم وقت بذارم و تعامل با شوهرو یاد بگیرم.

میترسم همه آرزوها و امیالم تو این خشم نرسیدن ها رنگ ببازه. میترسم محبت مادرانه ام سرکوب بشه و اون چیز نابی نشه که باید باشه. میترسم...میترسم اصلا اینا هیچ وقت اتفاق نیفته...

دلم میخواد بمیرم. همین الان تو این بلاتکلیفی بمیرم. نه بیشتر.

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 23:42