سیلی کار

ساخت وبلاگ

یعنی خدا منتظر بود این حرف از دهن ما خارج بشه تا عن مون بکنه!

این حجم از سرما تو اسفند کم نظیر بوده یا حداقل من یادم نیست!!

4 روز بارش پیاپی برف حتی!؟

تک تک لحظه هایی که برف باریدو شمردیم و دیدیم .

برای یه عده برف، نعمت بزرگیه ولی برای یه عده بدبخت دیگه، مایه عذاب....

چون از سرما باید بلرزن اما کارهای عادی رو انجام بدن. چون رفت و آمدشون با مشکل جدی روبرو میشه. چون  ماشین ندارن....

بچه ها زیر برف بار خالی کردن و آهنای سرد بار رو با دست خالی هل دادن.

ماها تو سرمای سگی استخون سوز، 8 ساعت و بیشتر پای صندوق نشستیم و پاهامون لمس شد...

تک تک روزا و ساعتای این 4 - 5 روز رو تو هواشناسی های مختلف چک کردم...

3 لایه جوراب، 3لایه دستکش، 3 لایه شلوار و 4 لایه لباس و مانتو و کاپشن چیزی نیست که فراموش کنم..

امروز برای دووم آوردن بیشتر، 5 دقیقه استراحت رفتم انبار فروشگاه دوییدم تا خون تو بدنم به گردش بیفته و از لمسی بیرون بیاد

سرم گیج میرفت و توان همکلامی با مردمو نداشتم.

دیگه نزدیک بود بزنم زیر گریه...

چون با وجهه بی رحم کار روبرو شدم. با دنیای واقعی بزرگسال....

واقعا تمام این سالا لای پر قو بزرگ شده بودم و معنی "کار" رو نمیفهمیدم....

خدا میدونه چن میلیون آدم روی کره زمین با چه بدبختیایی مجبور به کار های اجباری سختن که به دور از شان انسانی و توانایی انسانی شونه ولی مجبورن....مجبور!

بدبختی بعدی که ذهنمو درگیر کرده چی باشه خوبه؟

ماه رمضون چجوری بگذرونم؟؟ :)

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:43