یه جور زنجیره است.خیلی چیزا تو زندگی بهم وصله. این دقیقا میاد دست میذاره رو نقطه اصلی و میخواد این زنجیره رو متلاشی کنه...
گاهی فک میکنم خدا,جای این آدمه س...
بارها و بارها دیدم
خدا میذاره با یه چی انس بگیری,بهش تکیه کنی,وابسته بشی و خلاصه بشه اصل زندگیت...بعد همینکه کامل این رابطه عاطفی سالم برقرار شد,همینکه کامل وابسته شدی,میادو و از این نقطه ضعفت استفاده میکنه,دقیقا تو رو با همون آزمایش میکنه. یعنی اون اوایل که خیلی اخت پیدا نکردی, نه ها!! بعد اینکه اون چیز یا اون کس کامل به جونت نشست,بعد اینکه مدت زمانی گذشت,که مطمین شدی داریش, میاد و بهت حال میده...
خدا از آزار ما چه لذتی میبره؟
چرا میذاره یه چی اینجوری وارد زندگیمون شه و بعدش میزنه میترکونتش تا با ترکیدنش,ما هم بترکیم؟!
خدا میخواد چی رو از ما اخاذی کنه؟ عشقو؟ وابستگی رو؟
چرا نمیفهممش. چرا این الگو رو نمیتونم دربیارم؟ چرا تصور میکنم این کار از خدایی خدا بعیده...
برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 187