خرپول

ساخت وبلاگ

اونروزا که دوربین خریده بودم و حسابی باهاش مشغول بودم، یکی از بچه های کانون عکس دانشگاه  یه جوری بهم فهموند که چقد خر پولم.

بیشتر بچه های کانون،دوربین نداشتن.اما سرشار از اراده و ذوق بودن. از طریق دانشگاه،ابزار کرایه میکردن برا فیلمسازی

منم خواستم بهش بفهمونم بابای من از اوناش نیست که لب تر کنم،پول بذاره کف دستم؛

هرچی خریدم، پول جمع کردم ، ازخورد و خوراکم زدم، مضحکه رفقا شدم،وام گرفتم،تا چیزی رو که میخوام،بخرم.

اینبار بهم فهموند همینکه میتونی بگی "خودت" پول جمع کردی تا چیزی بخری،نشون از خرپولیته. من هیچ وقت نمیتونم همچین کاری کنم.

راستش هییییچ وقت اینجوری فکر نکرده بودم که من دربرابر افراد نزدیک فرهنگی دیگه ای، حتی تو دانشگاه،خرپول محسوب بشم!

منی که تو خرجِ بسیار صرفه جویانه برای چرخیدن زندگیم، زبونزد عام و خاص ام...

میدونی؛

گاها جایگاه فعلی ما که اصلا نمیدونیم چطور بهش رسیدیم،آرزوی خیلیاس... حتی همین نقطه صفری که روش ایستادیم؛

چون بعضیا باید تلاش کنن تا از منفی به همینجا برسن...

.

.

اینجور مواقع بیشتر به این موضوع فک میکنم؛

واقعا تو دنیا تساوی برقراره...؟

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 11:27