آبی گم شده

متن مرتبط با «دختر ایرانی با» در سایت آبی گم شده نوشته شده است

دختر سبزی فروش

  • امروز یه مورد زنگ زده بود خونه پرسیده دخترتون چی کاره س؟ مامان گفته استعفا داده از شعلش رفته سبزی بکاره, ...ادامه مطلب

  • من آنِ تو ام مرا به من باز مده

  • عبدک یا رب العالمین بنده "تو"... خدای بزرگ که صاحب همه چیزی من برای "تو" ام. من وصل تو ام. من بخشی از تو ام. من برای پدرومادرم نیستم. من برای دنیا نیستم. من از آن تو ام. منو ببین. منو بشنو. منو بغل بگیر که نیاز دارم بهش منو برای خودت نگه دار بذار جدا نشه این تعلق بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پول برای گردشه نه زیر بالش

  • خمس یعنی از یه حدی بیشتر پول نباید نگه داری.پول برای در گردش بودنه. برای رفع احتیاجات روزمره.اگه نگه داشتی، باید بهاشو بپردازی. باید به حاکم دادگر و عادلی که بهش اطمینان داری بدی تا برای مصارف حکومتی یا معیشت باقی مردم به طرز صحیح خرج کنه تا توی جامعه تعادل ایجاد شه. الحق که چه روش اقتصادی زیبایی..., ...ادامه مطلب

  • گور بابای هنر

  • این چند وقت، چن جا رزومه فرستادم. یکیش برا یه برنامه تلویزیونی بود که صدام کردن برا مصاحبه. خیلی محترمانه رفتار کردن و چیزی به روم نیاوردن. ولی خودم فهمیدم! اونجا فهمیدم چرا از نوشتن رزومه بیزارم و همیشه به تعویقش میندازم. چون واقعیتا رو تف میکنه تو صورتم. اینکه کسی کمکت نکرد که نشد دلیل. اینکه کسی نبود راه و چاهو نشونت بده که نشد بهانه. تو چرا عقب موندی؟ تو چرا خودتو بالا نکشیدی؟ سوسکی خودمو جمع کردم و اومدم بیرون و درحقیقت زدم به چاک! یا برم تمرین و جمع کردن رزومه و کاسه لیسی اهل رسانه یا پول درارم و مارکت یاد بگیرم و گور بابای یه قرون دوزار هنر.کسب و کار خودمو راه بندازم.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ارتباط فراگیر

  • تو این کار باید به همه لبخند بزنیم، خوشامد بگیم، از خریدشون تشکر کنیم. تو مهد هم ازمون میخواست خیلی جنتلمن رفتار کنیم. ولی جو هست که روحیه رو میسازه. اینکه تو چقدر واقعا توان داری لبخند بزنی! چقدر این لبخند واقعیه یا برای پول دراوردن و جذب آدما درسته که هدف پوله، ولی روش ما، رفیق شدن با مشتریه. احترام قلبی. تعامل دوسویه‌. این باعث شده که یه سد درونم بشکنه و با "همه" احساس نزدیکی کنم. فک نکنم کون آسمون پاره شده و من افتادم پایین و خاص ام.  همین باعث شده بیرون، حتی تو صف نونوایی، کارای پستی و‌... هم با مردم عادی بجوشم، بهشون احترام بذارم و بهشون کمک کنم. این کار داره وجوهی از ارتیاطات اجتماعی رو در من شکوفا میکنه که وجود نداشت... تو خونه ما همه یه جوری رفتار میکنن که انگار نباید به بقیه رو بدن. باید خودشونو بگیرن.  جای دیگه ای که این حس در من شکست، کربلا بود‌‌‌... وقتی فکر میکردم عراقی ها آدمای کثیف و عوضی ای هستن که باید لهشون کرد ولی در خونه شونو باز کردن و گذاشتن از رخت خواب و حموم خودشون استفاده کنیم و جلومون خم و راست شدن و بهمون عزت و احترام کردن. دوستی و مهربونی با مردم خیایون که نمیشناسیشون، خیلیم عجیب نیست. تو هم بشکن سد درونتو.  به مردم لبخند بزن‌ وقتی تو مترویی، تو صف خریدی یا هرجایی میری.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیردختر تنها

  • مغز آدما تو بچگی و جوونی ، متناسب با محیط ، هوشمندانه انتخاب میکنه چه واکنشی داشته باشه که همه چیز رو براش مناسبتر بکنه. و از زنجیره این واکنش ها رفتار ایجاد میشه و از ترکیب این رفتارها الگو ایجاد میشه. پیروی از این الگو طی سالیان طولانی براش طرحواره میسازه که تغییرش خیلی خیلی سخته. مثلا یکی تو بچگی اش اجازه بیان نظرات نداشته و دائم مجبور بوده بترسه از بیان عقیده اش. این بچه تو خونه ای که استبداد وجود داشته، باید روشی برای بقای خودش ایجاد میکرده. مثلا حرفاشو یواشکی به دوستش بگه. یا دفترچه مخفی داشته باشه یا هرچیزی. این بچه این روش رو خیلی زیرکانه و تمیز انجام میده. چون هوش و حواسش سرجاشه و نمیخواد نم پس بده و خطری تهدیدش کنه. این نوع برخورد تا 50 سالگی هم بنظر من جوابه. آدما میتونن رفتارا و روشاشونو هوشمندانه بکار ببرن. ولی بعدش، فکر میکنم رفتار و روحیه آدمم مث بدنش مستهلک و ضایع میشه. مث پوستش چروک میشه. مث استخوناش پوک میشه. این پوست همون پوسته ولی چروک. این رفتارم همون رفتاره، ولی چروک! بدقواره و تو ذوق زننده! برای همین رفتاری که تو بچگی با خانواده ات داشتی شاید جواب باشه و بهترین گزینه بوده، و حتی تو جوونی میتونستی کنترلش کنی، ولی تو پیری ، زشت و بدقواره است و یه سری چیزاشم از دستت درمیره. مث لرزش دستت. مث آروم راه رفتنت. رفتارای مامان و بابام چن ساله خیلی بیشتر میزنه تو چشمم. قبلا خیلی قشنگ کاور میکردن یه سری چیزا رو . مثلا هوشمندانه جلوی منو میگرفتن تا قانع بشم و چیزی که خودشون دوست داشتنو انجام بدن ، و واقعا هنرمندانه این کارو میکردن. اما الان خیلی زارت میخوره تو صورتم! چون دستشون میلرزه. چون هوشمندتر شدم و حنا شون خیلی کمتر رنگ داره... راستش بخش غمگین قضیه اینه که رو, ...ادامه مطلب

  • باز با باز!

  • هر گهی دلم میخواد بخورم بعد برم یه دختر نجیب موقر!!!!! بگیرم برم سر زندگی نه حاجی! اون دختر خودشو نگه نداشته تا الان که با کون گهی تو زندگی کنه. بفهم اینو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باکره ی ذهنی

  • از نظر من و خیلی های دیگه، بکارت به جسم نیست. شامل روح هم میشه. میگفت برای مردها جسم زن مهمه و برای زن ها روح مرد. اگه زنی با کسی بخوابه، برای شوهرش هزاربرابر دردناکتر از اینه که کس دیگه ای رو تو ذهن, ...ادامه مطلب

  • مادر-دختری

  • دیروز که داشتم موهای مامانو رنگ میذاشتم، باهاش حرف زدم و همه چی رو گفتم. که هنوز تو فکر پسره ام و  نتونستم فراموشش کنم. که به چه دلایلی اونو پسندیدم . گفتم هیج کس مثل اون به خواست من نزدیک نبوده. گفتم, ...ادامه مطلب

  • کی گفته پول خوب نیست؟ خانه اش ویران باد...

  • دیشب دیر رسیدم خونهتمام سرمای انتظار تو جونم رخنه کرده بود.بدنم درد میکردشب زود خوابیدم اما صبح بازم خوابم میومد.تا پاشم و کلاس ثبت نام کنم و برم کتابخونه،شد ساعت 1.تا 5 کارم تموم نشد. تخفیف اسنپ داشت, ...ادامه مطلب

  • خانواده عقده ای با تربیت دیکتاتورانه

  • مامان و بابا تمام این سالا یه کاری کردن که وقتی نیستن,برادرام مث قحطی زده ها شروع میکنن به پختن غذاهای جدید و خلاقانه و چرب و پرادویه تا عقده ی تمام غذاهای رژیمی و بی مزه ی بیمارستانی و هویجی این ساله, ...ادامه مطلب

  • سفره آرایی با دغل

  • هف هشت سال پیش , کنار خیابون انقلاب , بازار ابزار سفره آرایی داغ بود! جلو هر دستفروش یه سفره پهن بود با یه عالمه هویج و خیار و سیب زمینی که به شکلهای مختلف درمیاوردن و عابران رو برای چند لحظه متحیر ن, ...ادامه مطلب

  • دختره ی وقیح

  • چند ماهی میشه که موهامو رنگ کردم. و زنهای اطرافم با نگاه خاصی دنبالم میکنن. پشت نگاهشون میگن: چطور به خودت اجازه میدی قبل از ازدواج دست به همچین کاری بزنی؟ ما زمان تو ابروهامونو برنمیداشتیم...چقد وقیح, ...ادامه مطلب

  • وحشی بازی

  • زمان کاردستی ,دونه دونه با بچه ها میشینم و باهاشون کار رو انجام میدم و بقیه بچه ها,اونسر کلاس,خودشون بازی میکنن یعنی بدون اینکه من دخالتی داشته باشم,خودشون طراحی و اجرا و مشارکت میکنن و من از دور میشنوم. امروز میز و صندلیا رو دو دسته کردن مثلا دوتا خ, ...ادامه مطلب

  • توفیق اجباری

  • پاسخ:تو دبستان البته "خیلی" خودشو نشون نمیداد اصلش تو راهنمایی بود....اونم برا منی که از محیط معمولی وارد شاهد شدم,خوب این تفاوتا رو متوجه شدم. یه جایی شبیه به امام صادق. همه ی بچه ها مومن و مذهبی بودن؟! همه قلبا چادر سر میکردن؟! حالا اونا فقط تو محیط مدرسه این اجبارو تحمل میکردن این بچه ها تو خونه,, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها