مکالمه

ساخت وبلاگ

گفت چرا از ایران نمیری؟اینجوری تا آخرش باید تو خونه بشینی. نمیتونی با این وضعیتت تو جامعه کار کنی.

من عین خودش بودم. نمیدونم چرا این حرفو میزد.

گفتم با بچه ها کار میکنم

گفت: اونا تحت تاثیر خانواده ن. نه تو. تو یه مربی میشی براشون که فراموش میکنن

گفتم پس ذهنشون نگهم میدارن

گفت بچه ها نمونه عینی میخوان . نه پس ذهنی

گفتم میرم مدرسه.

گفت شاید بتونی پس ذهن دونفر باشی.اونم با دنگ و فنگ خودش

گفتم تو چرا از ایران نرفتی؟

گفت دلبستگی دارم به پدر

گفتم رفتن کار درستیه؟

گفت تو هم باید زندگی کنی. زندگی حق توعه...

.

.

من به "از ایران رفتن" برای شخصِ خودم، تاحالا فکر نکرده بودم...

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 148 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 20:41