موسم گل

ساخت وبلاگ

دروغ چرا. بهشون حسودیم میشد. همّه چیشون اکی بود.پرفکت و ایده آل.حداقل من وقتی به زندگیشون رسیدم که سرو سامون گرفته بود و روال خوبشو طی میکرد. چه مادی چه عاطفی چه بچه هاشون. از هر لحاظ الگوی زندگی آینده ام بودن...
این که میگن زندگی آدما رو از بیرون نبینین، غلط بی جاست.زندگیا رو میشه برانداز کرد.زندگی اونا بی نقص و رو به کمال بود. بی شک
پیش خودم میگفتم خدا! عدالتتو شکر.چجوری تقسیم کردی بین آدما؟
انقد پکیج شون کامل بود که فکر نمیکردم ممکنه ورق برگرده...
حالا که از دور میبینم، یه چیزایی رو میفهمم؛
هیچ وقت خدا بی دلیل به کسی حال نمیده! میذاره حسابی مخزن انرژیت پر شه، بعد پاتک میزنه...حمله ها بی امان ادامه داره...بعدم با کله میخوابونت کف زمین و براندازت میکنه تا قدرتشو نشونت بده.
دوست نداشتم تو این موقعیت باهاشون دیدار کنم.دوست داشتم مثل همیشه همون آدمای پرفکت ذهن خودم باشن.یعنی انقد به برگشت شرایط امید داشتم! برا همین بهشون نزدیک نشده بودم تا....امشب...
میدونی، تعلیق همه جوره اش عذابه. هر لحظه و هر نوعش...حالا فکر کن خدا سر جونت، جلو خانواده باهات قمار کنه...
هرلحظه اش بوی مرگ میده...اگه از ازل، جاشون بودم حاضر بودم همه ی خوشبختی هامو بدم تا لحظه ای، رنج تعلیقِ قمارِ مرگ رو نچشم، نبینم...
اما حیف...دست ما نیست، خدا رقم میزنه ، انتخاب میکنه...
امشب بهم گفت دعا کنم...اگه قراره بره، خدا ببخشش و ببره؛ اگه قرار به موندنه، توفیق خوب و با ثبات موندن داشته باشه...
از سر شب داغونم...
خدا چجوری امتحان میگیره...؟
این بیچاره دستش بالاست. اگه بمونه میخواد دوباره خوب باشه اگه قراره بره، خدا ببخشه و بره...
بس نیست خدا؟ گناهاش پاک نشد؟ به همین بارون پاک ات قسم، تعلیق، زجراور ترین درد دنیاست...
قَسَمت میدم...هرجور که تو میخوای، هرجور که تو راضی باشی به نتیجه...
پایان بده این قمارو...
 

 

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:00