شغل شریف

ساخت وبلاگ
من به بادمجون حساسیت دارم. یعنی سریع بالا میارم.
وقتی بوی استفراغ هم به مشامم برسه, بالا میارم.
حالا فک کنین هشت صبح دیروز,یکی از بچه تو کلاس بالا آورد که شب قبلش کشک بادمجون خورده بود
حال منو تصور کنین...
.
.
و من تو این فکر که چه فرقی بین من و خدمه مهد هست که من باید بهشون درس بدم و اون بچه ها رو بشوره...
.
.
ما هر دو از بوی استفراغ حالمون بد میشد
ولی اون باید جمع میکرد چون جزو وظایفش میشد و من از دور نگاه میکردم
میدونی چرا این کارو قبول کرده؟
چون به پولش احتیاج داره
میدونی چرا؟
چون طلاق گرفته و یه بچه سه ساله داره...
به گمونم هربار که کسی رو میشوره یا استفراغی رو جمع میکنه,به سرنوشت خودش و اون شوهر وامونده اش لعن میفرسته...
زنی جوون مهربون خوش چهره...
خدا تن و روحشو حفظ کنه و دستگیرش باشه و ازین وضعیت نجاتش بده...
من با شستن بچه ها خیلی مشکل ندارم,ولی استفراغو نمیتونم جمع کنم.
اگه یه روزی تو همچین شرایطی بودم,گشنگی و آوارگی رو ترجیح میدم تا جمع کردن استفراغ دیگران.
با اینکه ناراحت بود,ولی حتی یه اخم هم به بچه نکرد...
آدمیت تا کجا...؟!
پ.ن:
اقای برادر داره کشک بادمجون میخوره و کسی جرات نداره بگه نخور من حالم بد میشه. بس که دموکراسی تو خونه دیکتاتوری ما برقراره
آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 186 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 2:16