وحشی بازی

ساخت وبلاگ

زمان کاردستی ,دونه دونه با بچه ها میشینم و باهاشون کار رو انجام میدم و بقیه بچه ها,اونسر کلاس,خودشون بازی میکنن

یعنی بدون اینکه من دخالتی داشته باشم,خودشون طراحی و اجرا و مشارکت میکنن و من از دور میشنوم.

امروز میز و صندلیا رو دو دسته کردن مثلا دوتا خونه شده و یکی از پسرا میخوند:

دخترا با دخترا. پسرا با پسرا

خب اگه من بودم,این تقسیم جنسیتی رو به هیچ وجه اعمال نمیکردم ولی اینجور مواقع وارد نمیشم و میذارم خودشون بازی کنن ببینم اونا چه عقیده ای دارن.

بعد یه مدت دخترا از بازی خسته شدن اومدن کنار من برای کاردستی نشستن . شنیدم پسرا بین حمله های وحشیانه و زد و خورد شون داد میزدن: خراب کردیم! خونه دخترا رو خراب کردیم!

و از این حمله خرسند و راضی,مشغول پایکوبی بودن...!

واقعا پسرا رو درک نمیکنم. نمیتونم بفهمم چرا خرابی و فتح,انقد میتونه خوشحالی بیاره.

چرا بازی مث آدم راضی شون نمیکنه

چرا همیشه زد و خورد دارن و احساس میکنن اینجوری رفاقتشونو بیشتر اثبات میکنن...

این مشکلو با برادر خودمم داشتم. هیچ وقت نفهمیدم چرا دوست داره بیاد خونه الکی مونو مث وحشیا خراب کنه و همه چی رو بهم بریزه و خوشحال بشه

چرا؟

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 188 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 2:16