به موقع

ساخت وبلاگ

وقتی که هنوز به نیمه دهه سوم زندگیمم نرسیدم, پدر و مادرم دارن وارد دهه هفتم زندگیشون میشن...

وقتی بچه بودیم, پدر و مادرم به تکامل 40 سالگی رسیدن و شغل و ذهن و زندگیشون,داشت به سرازیری میرفت و هیچ حوصله ای برای بازی با کودک نداشتن...

وقتی نوجوون شدیم, یادشون نبود مختصات این دوره چیه و چطور باید باهم سازش کنیم...

وقتی جوون شدیم, پا به دوره ی سالمندی گذاشتن و هیچ نقطه مشترکی تو زندگیمون برای حرف زدن یا تفریح نداشتیم...

وقتی میخوایید ازدواج کنید و بچه دار شید,یه حساب سرانگشتی کنید ببینید چقد با بچه هاتون فاصله خواهید داشت. چقدر حوصله شونو دارید.

شاید عاملی که هول و ولای ازدواجو از 19 سالگی به جونم می انداخت,همین بود... ترس از فاصله,ترس از تکرار گذشته...

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 13:16