اولین کار

ساخت وبلاگ

اولین کار دانشجویی که قرار شد انجام بدم، 30 تومن بود

سال اول بودم.با ذوق اومدم خونه اطلاع دادم؛

مامان گفت برا 30 تومن میخوای کار کنی؟!

نمیخواد بری، من اون 30 تومنو میدم بهت، نرو.

عصبانی ام کرد.
هیچ وقت مسیر کار کردن رو برام مهیا نکرده بودن، حالا یکبار به علاقه و انتخاب خودم،میخواستم کار یکروزه رو تجربه کنم، همچین واکنشی داشت...
الحق که 30 تومن پولی نبوده و نیست. اما اصلا موضوع مبلغ نیست. موضوع شروع به کار بود؛
چیزی که من میخواستم و هربار مانع میشدن و به طریقی،منو وابسته و متکی به خودشون بار می آوردن...
خب ازونجاییکه یه دنده تر از این حرفام که برا حرف ننه بابام تره خرد کنم، با کله اون کار دانشجویی رو قبول کردم(مسئول لباس مراسم فارغ التحصبلی بچه های سال آخر بود)
بماند که پدرمو دراوردن و با انواع کارت ملی و تجارت دووندن و آخرم هیچی بهم نماسید جز حمالی ، اما به عنوان تجربه اول کاری دوسش داشتم. انروز فهمیدم مراسم فارغ التحصیلی مزخرف ترین جشن ممکن برای چاپیدن دانشگاه از بچه هاست و تجربه شد که برای خودم شرکت نکنم.
اونروز با بچه های خوابگاهی و شهرای مختلف حرف زدم. کلی تجربه منحصربفرد بدست آوردم. راستش اون موقع انقد کشته حمالی و تجربه فضاهای مختلف جدید بودم که واقعا به پولش فکر نمیکردم. اون موقع 30 تومن برام خنده دار بود، چون اراده میکردم، تو دستم بود و نمیفهمیدم پول یعنی چی...
آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 1:30