آبی گم شده

متن مرتبط با «نام تو ورد زبان من» در سایت آبی گم شده نوشته شده است

دست به دست من بده

  • مامانبزرگم خواب میبینه میان دنبالش ببرنش پدرش میاد مادرش میاد مادربزرگش میاد عزرائیلو در قامت مرد خوش پوش میبینه ولی باهاشون نمیره قبرشو نشونش میدن ولی رضا نمیده. هربار که اینا رو تعریف میکنه، جون از وجودمون جدا میشه... به دفعات و به تکرار... هربار همین هول و هراس... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جر خوردگی

  • واقعیت اینه که هنوز از کار قبلی استعفا ندادم و دارم دورکاری اونو انجام میدم. خونه هم که مریض داریم و اصلا شرایط عادی نداره انگار بیمارستانه. هم برای عیادت میان هم ۴ نوبت دکتر و پرستار و هم در طول روز خودمون شیفتی پرستاریم. کارای عادی نظافت و شست وشو و پخت پز و خرید خونه هم که روتین هست. کافیه کار فروشگاه هم یه روزایی دو شیفت بشه که قشنگ جر میخورم از وسط. یه روزایی واقعا نمیکشم... با این حال، خیلی برکت داشته این دوماه برام. خیلی کتاب خوندم. خیلی زندگیم رو فرم اومده‌. دغدغه مالی ندارم هم جذابیت داره و چیزای جدید یاد گرفتم. کاش با همین کیفیت و فشار کمتر میشد نگهش داشت... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تقصیر تو نیست

  • وقتی یکی که وضع ظاهری فقیری نداره ولی میاد تو فروشگاه تو صف وایمیسه تا یه شیر پلاستیکی شو حساب کنه و موقع کشیدن کارت با پیغام کمبود وجه روبرو میشیم، دلم تا ته ریش میشه.., ...ادامه مطلب

  • اعتماد من کو

  • اون موقع که هواپیما سقوط کرد! ، چن نفر تو توییتر گفتن کار ایرانه. داشتیم توییتا رو بلند میخوندیم، داییم گفت نه بابا! دیگه انقد احمق و جنایتکار که نیستن! فردا 8 صبحش، تو ماشین نشسته بودیم، رادیو اعلام کرد هواپیما سقوط نکرده و گردن گرفتن کارو! ما ، مات و مبهوت مونده بودیم و حتی نمیتونستیم حرف بزنیم. توییترو باز کردم. جماعتی از همه فقط عذرخواهی میکردن که از کشورشون دفاع کرده بودن... اون روز، خیلی چیزا تو وجود من شکست....خیلی چیزا. راستش الانم نمیتونم باور کنم زدن بیمارستان لزوما کار اسرائیل باشه... دیگه نمیتونم هیچی رو باور کنم. تو این حملات تروریستی، اعتماد ما نشانه گرفته میشه که تو واقعه نیستیم و جون مردم بیگناهی که وسط معرکه اند و پشیزی ارزش نداره... سگ تو این دنیا. سسسسسگ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خار تو گلو

  • کربلا رفتم. تنها. قرار نبود تنهایی باشه. ولی شد‌ تنهای تنها. پارسال با پسره بودیم و همه اتفاقاتی که افتاد و باعث کنسل شدن ازدواج شد و خوشحال بودم امسال از زندگیم حذف شده. ولی متاسفانه تو کاروان ما دو زوج تازه عقدی بودن که دهن ما رو سرویس کردن. نکنین. تو رو خدا نکنین. تنها برید. یا جلو جمع انقد تو هم دیگه نرید. بابا صبر کنین، چن روز دیگه میرید زیر یه سقف‌ . اونجا تا دلتون بخواد، تو همدیگه میرید! یعنی باری نشد اینا رو ببینم، حلقه نشده باشن تو همدیگه.  اصلا یکی از دلایل اصلی عصبانیتم از سفر، دیدن ایناست. لعنتیا، بدجوری ته دلمو دوباره خالی کردن و یادم اوردن چقد تنهام‌.  منتها فرق الانم با قبل اینه که دیگه به کسی نمیتونم اعتماد کنم. حس میکنم همه مردا لاشی اند. حتتتما با زن دیگه ای ارتباط دارن و "نمیتونم" این فکزو از خودم دور کنم.  میدونی. گیر افتادم وسط. نه دیگه میلی به ازدواج دارم و نه میتونم این تنهایی رو تحمل کنم.  جدیدا دارم جدی تر به رابطه های دوستی فکر میکنم. به اینکه بدون قصد ازدواج، واقعا با کسی وارد رابطه بشم‌ ‌. اصلا نفر قبلی، تابوی این قضیه رو شکست. حالا خیلی راحتتر میتونم بعدی رو وارد زندگیم کنم. اصلا اعلام عمومی میکنم. با فلانی ام.درد نداشتن یه همصحبت تو 30 سالگی ، چیز کمی نیست... من نزدیک ده سال دنبال ازدواج بودم و طلسم شد. نشد. به جهنم که نشد. همه راههای عالم که به روم بسته نیست... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ورزش؛ دوست من!

  • بعد از دو سال کرونا، دوباره ورزش رو شروع کردم.سال اولش آفلاین با اپلیکیشن ورزش میکردم ولی بعدش شل شدم. واقعا فضای باشگاه یه چیز دیگه است.همراهی جمعی و نشاط گروهی چیزی بود که تو خونه نتونستم جبرانش کنم. برام مسخره بود از پشت دوربین ورزش کنم. ولی بعد از دوسال بالاخره بهش تن دادم چون باشگااه نزدیک منزل ، همچنان مرکز واکسیناسیونه. این کلاس آنلاینی که میرم ، خیلی خوب و پیگیرن. بیشتر از خودم. دیدنشون بهم روحیه میده واقعا. اندکی هزینه و مقداری عزم ، تن سالم و روحیه عالی برای زندگی!ده کیلو تو کرونا چاق شدم که فعلا 4 کیلوش رفت!انشالله بعد ده کیلو هم فقط رژیم حذف میشه و ورزش برای همیشه میمونه! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رها رها رها من

  • تمام مقاطع تحصیلیم،حول و حوش ساعت نه - ده ،از پنجره مدرسه، خیابونا رو نگاه میکردم و آرزو داشتم یه بار،جای اون آدما بیرون باشم...آزاد و رها،بدون اینکه کسی کاری بهم داشته باشه.امروز یه کار بانکی داشتم و از جلو مدرسه راهنمایی مون رد شدم و توش سرک کشیدم!حالا نه دانش آموز بودم ، نه معلم ،نه محصل، نه کارمند رسمی، نه زن بچه داری که پابند چیزی باشه که بخواد زود برگرده., ...ادامه مطلب

  • تابستون،فصل خوشی

  • اینروزا انقد مهمون خوب داشتیم و مهمونی رفتیم و تولد گرفتیم و ولادت های قشنگ پشت سرگذاشتیم و پارک رفتیم و گشت و گذار کردیم و باغ رفتیم و میوه خوردیم و چیدیم و خرید کردیم و اتفاقای خوب پشت سر گذاشتیم که دلم نمیخواد تابستون تموم بشه... انگاری تولد امام رضا همیشه برکت داره؛ از یه ماه قبلش تا یه ماه بعدش..., ...ادامه مطلب

  • گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

  • سال پیش دانشگاهی خیلی رومون فشار بود. فراتر از تمام بچه های پیش دانشگاهی دیگه چون ما مدرسه مونو تغییر داده بودیم و همه میگفتن شکست میخورین. دائم القا میکردن و ما مثل یه جنگجو ایستاده بودیم حتی بعضیا ا, ...ادامه مطلب

  • وقیح یا شرمنده

  • متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مرو, ...ادامه مطلب

  • احترام، تو بحث علمی بی اساسه

  • امروز متوجه شدم تو بحثها دقیقا تا اونجایی پیش میرم که مرز احترام شکونده نشه احترام تو بحث یعنی چی؟ یعنی طرف از اینکه بفهمه حرفش اشتباه بوده ضایع نشه. یا یه جوری قضیه رو ماله بکشم که بگم هردوتامون درست, ...ادامه مطلب

  • خانواده عقده ای با تربیت دیکتاتورانه

  • مامان و بابا تمام این سالا یه کاری کردن که وقتی نیستن,برادرام مث قحطی زده ها شروع میکنن به پختن غذاهای جدید و خلاقانه و چرب و پرادویه تا عقده ی تمام غذاهای رژیمی و بی مزه ی بیمارستانی و هویجی این ساله, ...ادامه مطلب

  • شهد تابستون

  • راس ساعت دوازده,هرشب,شروع میشد با صدای کش و قوس دار و تبلیغاتی بهمن هاشمی: "جشنواره ی تابستانی فیلمهای سینمایی شبکه دو تقدیم میکند..." همیشه که اجازه ی بیدار موندن نداشتیم اما بابا گاهی بیخیال میشد و خودش میرفت بخوابه. و اینجا بود که تمام شور و عشق و حال ما اوج میگرفت! آخ...چه مزه ای داشت فیلم دیدن, ...ادامه مطلب

  • سهم من از عاشقی

  • مزگت یعنی عبادتگاهبدون درنظر گرفتن دین خاصیهروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم دنبال کنندگان ۲۹ نفر این وبلاگ را دنبال کنید , ...ادامه مطلب

  • فرهنگ کارمندی 1

  • این روزا که افتادم تو مود کار و انتخاب شغل و این حرفا، یه صوت گوش دادم درخصوص حال و هوای کارمندی.(تو کانال،صوتش هست)هرموقعیتی، فرهنگ خاص خودشو داره.مثلا کارمندی فرهنگی داره که شاید اصلا آشنا نباشیم اما از ابتدایی ترین رفتارها باشه برای اوناباید بلد باشی تا بتونی فضا رو تو دستت بگیری.همچنین یه سری هش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها