آبی گم شده

متن مرتبط با «قصه ظهر جمعه پسر باهوش» در سایت آبی گم شده نوشته شده است

پسر محجوب!

  • پسره خودش چن سال بود تهران زندگی میکرد اما همه خانواده اش شهرستان بودن. معرفی شدن و پدرش زنگ زد خونه برای آشنایی بیشتر خانواده ها. بعد از اینکه مامان شماره پسره رو از پدره گرفت، درجا سیو کردیم تو تلگر, ...ادامه مطلب

  • تو پسری یا دختر؟

  • توی مهد یکی بود که مو نمیزد با این چهره! شما این آدمو تصور کن, در جثه کوچیکتر...با همین موی بلند. اون اول که وارد شده بودم و اسامی شونو یاد میگرفتم, خودشو معرفی کرد. ازین اسمای جدید ک تاحالا نشنیدی... خدا به سر شاهده, واقعا شک کردم تو جنسیتش!؛ تجربه , ...ادامه مطلب

  • جمعه شب لعنتی

  • هیچ وقت دوست نداشتم. جمعه هایی که به شنبه صبح ختم میشن. شنبه هایی که بعد از شیرینی یه روز تعطیل میان و اجبار و اجبار پشت سرشون دارن... از پاییز گس که سرما به خودش راه میده و دردناکترش میکنه از کار,درس,مدرسه,ساعت 8 صبح,خواب آلودگی و تنهایی بیزارم بهترین اتفاق دانشگاه,برنداشتن کلاس 8 صبح شنبه بود لعنت به همه ی چرخش های فصلی که به پاییز و زمستون میرسن. لعنت به تنهایی, ...ادامه مطلب

  • ظهر جمعه

  • ظهر جمعه باشد آفتاب وسط اتاق پهن باشد بنشینی زیر پنجره ,آینه را بگذاری روبه رویت,طوری که گوشه ای از انوار گرم و روشن آفتاب منعکس شود روی صورتت, اشراف داشته باشی به دانه دانه موهای صورت, بنشینی با آرامش روز تعطیل و گرمای ظهر, ابرویت رابرداری و خط سیر کمانی اش را کمانی تر کنی... هراز گاهی دست از کار بکشی, نور را بیندازی توی چشمانت,ژرفای وجودی اش را درک کنی و چشم در چشم ,نگاهش کنی و دوباره,با آرامش تمام,به خودت برسی و برای خودت وقت بگذاری گرمای ظهر جمعه,التقاطی از سکوت به همراه دارد که روزهای دیگر هفته در مقابله با آن عاجز تر از عاجزند.,ظهر جمعه,ظهر جمعه با شما,ظهر جمعه بخیر,ظهر روز جمعه,قصه ظهر جمعه,قصه ظهر جمعه دانلود رایگان,نماز ظهر جمعه,دعای ظهر جمعه,قصه ظهر جمعه پسر باهوش,نافله ظهر جمعه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها