آبی گم شده

متن مرتبط با «انتخاب عینک متناسب با فرم صورت» در سایت آبی گم شده نوشته شده است

من آنِ تو ام مرا به من باز مده

  • عبدک یا رب العالمین بنده "تو"... خدای بزرگ که صاحب همه چیزی من برای "تو" ام. من وصل تو ام. من بخشی از تو ام. من برای پدرومادرم نیستم. من برای دنیا نیستم. من از آن تو ام. منو ببین. منو بشنو. منو بغل بگیر که نیاز دارم بهش منو برای خودت نگه دار بذار جدا نشه این تعلق بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پول برای گردشه نه زیر بالش

  • خمس یعنی از یه حدی بیشتر پول نباید نگه داری.پول برای در گردش بودنه. برای رفع احتیاجات روزمره.اگه نگه داشتی، باید بهاشو بپردازی. باید به حاکم دادگر و عادلی که بهش اطمینان داری بدی تا برای مصارف حکومتی یا معیشت باقی مردم به طرز صحیح خرج کنه تا توی جامعه تعادل ایجاد شه. الحق که چه روش اقتصادی زیبایی..., ...ادامه مطلب

  • گور بابای هنر

  • این چند وقت، چن جا رزومه فرستادم. یکیش برا یه برنامه تلویزیونی بود که صدام کردن برا مصاحبه. خیلی محترمانه رفتار کردن و چیزی به روم نیاوردن. ولی خودم فهمیدم! اونجا فهمیدم چرا از نوشتن رزومه بیزارم و همیشه به تعویقش میندازم. چون واقعیتا رو تف میکنه تو صورتم. اینکه کسی کمکت نکرد که نشد دلیل. اینکه کسی نبود راه و چاهو نشونت بده که نشد بهانه. تو چرا عقب موندی؟ تو چرا خودتو بالا نکشیدی؟ سوسکی خودمو جمع کردم و اومدم بیرون و درحقیقت زدم به چاک! یا برم تمرین و جمع کردن رزومه و کاسه لیسی اهل رسانه یا پول درارم و مارکت یاد بگیرم و گور بابای یه قرون دوزار هنر.کسب و کار خودمو راه بندازم.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ارتباط فراگیر

  • تو این کار باید به همه لبخند بزنیم، خوشامد بگیم، از خریدشون تشکر کنیم. تو مهد هم ازمون میخواست خیلی جنتلمن رفتار کنیم. ولی جو هست که روحیه رو میسازه. اینکه تو چقدر واقعا توان داری لبخند بزنی! چقدر این لبخند واقعیه یا برای پول دراوردن و جذب آدما درسته که هدف پوله، ولی روش ما، رفیق شدن با مشتریه. احترام قلبی. تعامل دوسویه‌. این باعث شده که یه سد درونم بشکنه و با "همه" احساس نزدیکی کنم. فک نکنم کون آسمون پاره شده و من افتادم پایین و خاص ام.  همین باعث شده بیرون، حتی تو صف نونوایی، کارای پستی و‌... هم با مردم عادی بجوشم، بهشون احترام بذارم و بهشون کمک کنم. این کار داره وجوهی از ارتیاطات اجتماعی رو در من شکوفا میکنه که وجود نداشت... تو خونه ما همه یه جوری رفتار میکنن که انگار نباید به بقیه رو بدن. باید خودشونو بگیرن.  جای دیگه ای که این حس در من شکست، کربلا بود‌‌‌... وقتی فکر میکردم عراقی ها آدمای کثیف و عوضی ای هستن که باید لهشون کرد ولی در خونه شونو باز کردن و گذاشتن از رخت خواب و حموم خودشون استفاده کنیم و جلومون خم و راست شدن و بهمون عزت و احترام کردن. دوستی و مهربونی با مردم خیایون که نمیشناسیشون، خیلیم عجیب نیست. تو هم بشکن سد درونتو.  به مردم لبخند بزن‌ وقتی تو مترویی، تو صف خریدی یا هرجایی میری.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باز با باز!

  • هر گهی دلم میخواد بخورم بعد برم یه دختر نجیب موقر!!!!! بگیرم برم سر زندگی نه حاجی! اون دختر خودشو نگه نداشته تا الان که با کون گهی تو زندگی کنه. بفهم اینو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رنج انتخاب

  • اونقدر دلم وسیع شده که میتونم مدتهااااا صبوری پیشه کنم. اونقدر چشمم باز شده که میفهمم از زندگی چی میخوام اونقدر دقیق شدم که میبینم چی کم و کسر داره و کجاها باید آسفالت بشم تا باهم رد بشیم ولی هنوز یقین ندارم که من مرد این رااه هستم یا نه.... روی تل ایستادم و قتلگاهمو میبینم. قتلگاهی که میتونم باهاش اوج بگیرم و عروج کنم ولی به خودم شک دارم.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باکره ی ذهنی

  • از نظر من و خیلی های دیگه، بکارت به جسم نیست. شامل روح هم میشه. میگفت برای مردها جسم زن مهمه و برای زن ها روح مرد. اگه زنی با کسی بخوابه، برای شوهرش هزاربرابر دردناکتر از اینه که کس دیگه ای رو تو ذهن, ...ادامه مطلب

  • کی گفته پول خوب نیست؟ خانه اش ویران باد...

  • دیشب دیر رسیدم خونهتمام سرمای انتظار تو جونم رخنه کرده بود.بدنم درد میکردشب زود خوابیدم اما صبح بازم خوابم میومد.تا پاشم و کلاس ثبت نام کنم و برم کتابخونه،شد ساعت 1.تا 5 کارم تموم نشد. تخفیف اسنپ داشت, ...ادامه مطلب

  • خانواده عقده ای با تربیت دیکتاتورانه

  • مامان و بابا تمام این سالا یه کاری کردن که وقتی نیستن,برادرام مث قحطی زده ها شروع میکنن به پختن غذاهای جدید و خلاقانه و چرب و پرادویه تا عقده ی تمام غذاهای رژیمی و بی مزه ی بیمارستانی و هویجی این ساله, ...ادامه مطلب

  • سفره آرایی با دغل

  • هف هشت سال پیش , کنار خیابون انقلاب , بازار ابزار سفره آرایی داغ بود! جلو هر دستفروش یه سفره پهن بود با یه عالمه هویج و خیار و سیب زمینی که به شکلهای مختلف درمیاوردن و عابران رو برای چند لحظه متحیر ن, ...ادامه مطلب

  • وحشی بازی

  • زمان کاردستی ,دونه دونه با بچه ها میشینم و باهاشون کار رو انجام میدم و بقیه بچه ها,اونسر کلاس,خودشون بازی میکنن یعنی بدون اینکه من دخالتی داشته باشم,خودشون طراحی و اجرا و مشارکت میکنن و من از دور میشنوم. امروز میز و صندلیا رو دو دسته کردن مثلا دوتا خ, ...ادامه مطلب

  • توفیق اجباری

  • پاسخ:تو دبستان البته "خیلی" خودشو نشون نمیداد اصلش تو راهنمایی بود....اونم برا منی که از محیط معمولی وارد شاهد شدم,خوب این تفاوتا رو متوجه شدم. یه جایی شبیه به امام صادق. همه ی بچه ها مومن و مذهبی بودن؟! همه قلبا چادر سر میکردن؟! حالا اونا فقط تو محیط مدرسه این اجبارو تحمل میکردن این بچه ها تو خونه,, ...ادامه مطلب

  • اعتبار

  • امشب مترو خلوت بود، چون جمعه س و آخر شب وقتی وارد بخش خانوما شدم، یه پسرجوونی رو دیدم که رو دست و پوست سرش، خط چاقو زیاد دیده میشد،سرش تراشیده بود و رنگ پوستش آفتاب خورده بود.یه گوشه وایساده بود و سرش پایین بود.یه تیشرت معمولی و شلوار لی داغونی پوشیده بود. اول جایی وایسادم که نزدیکش بود. اما ترسیدم., ...ادامه مطلب

  • نیاز شبانه

  • میگفت هرشب موقع خواب گریه میکنه و میخوابه... میگفت دعا کنم شرایطش خوب شه میدونی امشب از خدا چی خواستم موقع خواب؟  برا منم شرایطو جور کنه جایی برا تنهایی داشته باشم که لااقل بتونم گریه کنم... یه جور باید سرریز بشه اینهمه استرس و تشویش و سردرگمی و نیاز و سرخوردگی, ...ادامه مطلب

  • باتلاق تلگرام 3

  • من خسته شدم. باید تصمیم میگرفتم که بکشم بیرون از این باتلاق و خودمو نجات بدم... از ماه رمضون شروع کردم. همون موقع که خوردن غذای حیاتی برا آدم نفی میشه... اگه میشه آب و غذا نخورد، پس حتما میشد تلگرامم نرفت! خیلی درد داشت. اولا نابود شده بودم. دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت. به خودم میپیچیدم. سرم میخوا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها