آبی گم شده

متن مرتبط با «از آرزو تا واقعیت» در سایت آبی گم شده نوشته شده است

من آنِ تو ام مرا به من باز مده

  • عبدک یا رب العالمین بنده "تو"... خدای بزرگ که صاحب همه چیزی من برای "تو" ام. من وصل تو ام. من بخشی از تو ام. من برای پدرومادرم نیستم. من برای دنیا نیستم. من از آن تو ام. منو ببین. منو بشنو. منو بغل بگیر که نیاز دارم بهش منو برای خودت نگه دار بذار جدا نشه این تعلق بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدایی از وسواس

  • دوساله که نصمیم گرفتم اربعین برای راهپیمایی برم. تا قبلش اجتناب میکردم چون اعتقادی به وارد کردن این حجم سختی و بیماری به زندگی نداشتم. داریم زندگی مونو میکنیم دیگه. چه کرمیه به خودمون آزار برسونیم...؟ دوسال پیش ولی چیزی شبیه به نذری که باید تو کربلا ادا میشد، راه افتادم و برای آماده شدنش، تقریبا یکسال روی خودم کار کردم تا تمام وسواس ها و موانع وجودیمو بردارم. +یکیش حمام و مسائل بهداشتی بود. بارها تمرین کردم که تو یه ربع و با حداقلی ترین حوله و لباسا بتونم کنار بیام و حس بدی نداشته باشم. دلیلش ریشه ایه. مربوط به کودکی و نوجوانی میشه که بعدا درباره اش مینویسم. و این ، سختترین جهاد من برای تغییر وسواس بود!! اینکه هرجایی سرمو بذارم و بخوابم و به بوی رخت خواب و غذا ایراد نگیرم. +مساله بعدی ، تاب آوری در برابر گرما و حمل بار و مسیر طولانی بود که تو این شرایط سگ اخلاق نشم . با کوه رفتن خودمو آماده کردم و چندان دشوار نبود +مساله بعد، زندگی جمعیه! اینکه تو هر شرایطی غر نزنی و جون بقیه رو نگیری. همراه خوب باشی و هم اینکه بقیه رو بتونی تحمل کنی. من گرچه برونگرام ولی به تنهاییی آخر شب ، شدیدا احتیاج دارم. باید یاد میگرفتم 10 روز این تنهایی رو نداشته باشم و عصبی نشم. پکیج اینا و پذیرشش حقیقتا خیلی سخت بود و نیازمند اینکه از نظر روحی خودمو آماده کنم.وگرنه تاب نمیاوردم. اما نتیجه ، از خودش جالبتر بود... بازتاب این سفر تو زندگیم باعث شد با خیلی چیزا راحتتر کنار بیام و زندگی رو خیلی سهل بگیرم. انگار تا قبلش، دست و پام بسته بود. انگار بند داشتم. اما الان بندا رو باز کردم و با خوشحالی هم باز شد نه از روی اجبار.... خوشحالم تو این زمینه خانواده فهیمی داشتم از این نظر که تا این سن اجباری تو کار , ...ادامه مطلب

  • عمر کوتاه

  • بخش اعظمی از مراجعین فروشگاه، پیرمردا و پیرزنای بازنشسته اند. کسایی که واسه خودشون کسی بودن. ولی الان یه پیر بازنشسته اند‌ که تو خونه اند‌ و گاها برای فرار از کسلی و تنهایی، میان خرید.  آدمایی که شاید زمانی زبانزد بودن ولی الان هیچ توانایی خاصی ندارن و فرسوده و اسقاطی شدن. اما سعی میکنن سرشونو بالا نگه دارن و نیفتن‌.  کسایی که توانایی جسمی شون پایین اومده‌. سخت راه میرن. زشت شدن و حتی دستشون میلرزه‌. اما دست از ریاست و چرت و پرت گویی برنمیدارن. هنوز فکر میکنن عالم دست اوناست. نمونه شو تو خونه داریم. از وقتی اینا رو دیدم، دیگه از داشتن پدرومادرم خجالت نمیکشم. فهمیدم خیلیا اینطورین. تایپ این آدما همینه‌. تغییرناپذیرن و احمق. همینن. بپذیرشون و رد شو.  بهشون که فکر میکنم میبینم خیلی شرایط سختیه. اوج سقوطه. و این دردناکه‌. اما زندگی کوفتی همینه.  واقعیت اینه ما هرچقدرم عمر کنیم، نهایتا فقط ۳۰ سال فرصت داریم خودمون باشیم و لذت ببریم‌. از ۰ تا ۱۸ که هیچی دست خودمون نیست. از ۱۸ تا ۵۰ و خردی نهایت زمانیه که میتونی ازش لذت ببری‌. ۱۰ سال از این زمان من گذشت و هیچ گهی توش نخوردم که بگم آخیش! می ارزید به زندگی کردن! هیچ چیزی راضی ام نکرد که بگم بدستش آوردم و لذت بردم از امکانات زندگیم. جوونیم‌‌. بدن سالمم. کمی کوهنوردی شاید این حسو تو وجودم زنده کنه. کمی هم کار با بچه ها. اما همیشه سایه شوم نگاه منفی خانواده بالاسرم بوده و نذاشته درست انجامش بدم‌. همیشه نفی. همیشه نهی‌. همیشه کارشکنی و جفت پا گرفتن برای زمین خوردن. نمیدونم اینا که به خدا و پیغمبر معتقدن، اون دنیا چطوری میخوان جواب بدن که چقد منو آزار دادن‌‌‌‌‌... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قبل از رفتن ما

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رفت جوانی از کف

  • پارسال که رفتم موهامو پیش رفیقم رنگ کنم ، گفت موهات سفید شده. گفتم گم شو گفت به خدا! باورم نشد. موی سفیدمو کند گذاشت روی پام. خیلی ناراحت شدم. ولی چون همون یه دونه بود، گفتم از دست خدا در رفته :)) امشب تو توالت ، اون جلوی سرم.وی سفیدو دیدم که خودنمایی میکرد. از اون لحظه،فاکینگ زندگی شده ورد زبونم... تو 29 سالگی موهام سفید شد. تو 29 سالگی پیر شدم وقتی هیچ دستاوردی نداشتم. وقتی فاکینگ زندگی داره منو به گا میده..... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باز با باز!

  • هر گهی دلم میخواد بخورم بعد برم یه دختر نجیب موقر!!!!! بگیرم برم سر زندگی نه حاجی! اون دختر خودشو نگه نداشته تا الان که با کون گهی تو زندگی کنه. بفهم اینو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رهایی از

  • خدایا کمک کن از فشاری که توش گیر کردم، با طمانینه خارج بشم اگه امتحانه، درکش کنم. اگه تاوانه، تحملش کنم.اگه لطفه، روی قلبم بذارم. کمک کن بتونم که بی تو هیچ چیزی ممکن نیست... دلم آسودگی قبرو میخواد دلم تنهایی و پر کشیدن به سمت تو رو میخواد بغلم کن خدا متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خواب پیش از موعد

  • گاهی خواب اذیتم میکنه . تو بحرانی ترین موقعیتها از چیزهایی خبردار میشم که فهمیدنش به صلاح نیست و دنیای واقعی حجاب شده برای دیدنش ولی روح آشفته ی من میره و تو عالم رویا و به حقیقتی که از دید پنهانه نزد, ...ادامه مطلب

  • چشم انداز دور

  •   درحالیکه از سه جا برای کار دارم کشیده میشم و به هر طریقی سعی میکنن جذبم کنن تا دائم پیششون کار کنم و حمالی مو بیش از پیش براشون انجام بدم ، ته ته دلم میگم گور بابای همه تون. من این زندگی رو نمیخوام, ...ادامه مطلب

  • تابستون،فصل خوشی

  • اینروزا انقد مهمون خوب داشتیم و مهمونی رفتیم و تولد گرفتیم و ولادت های قشنگ پشت سرگذاشتیم و پارک رفتیم و گشت و گذار کردیم و باغ رفتیم و میوه خوردیم و چیدیم و خرید کردیم و اتفاقای خوب پشت سر گذاشتیم که دلم نمیخواد تابستون تموم بشه... انگاری تولد امام رضا همیشه برکت داره؛ از یه ماه قبلش تا یه ماه بعدش..., ...ادامه مطلب

  • گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

  • سال پیش دانشگاهی خیلی رومون فشار بود. فراتر از تمام بچه های پیش دانشگاهی دیگه چون ما مدرسه مونو تغییر داده بودیم و همه میگفتن شکست میخورین. دائم القا میکردن و ما مثل یه جنگجو ایستاده بودیم حتی بعضیا ا, ...ادامه مطلب

  • خانواده عقده ای با تربیت دیکتاتورانه

  • مامان و بابا تمام این سالا یه کاری کردن که وقتی نیستن,برادرام مث قحطی زده ها شروع میکنن به پختن غذاهای جدید و خلاقانه و چرب و پرادویه تا عقده ی تمام غذاهای رژیمی و بی مزه ی بیمارستانی و هویجی این ساله, ...ادامه مطلب

  • اعتماد بسازیم

  •  رفتم دکتر. وقتی میری تو,میگه سلاااام. چه خبر؟ چیشده؟ تعریف کن... همین سه جمله ساده,نمیدونین چه تاثیری داره که راحت و بی استرس,مشکلات هرچند پیش پا افتاده رو بیان کنی. مثل همون لبخند و روی خوش اولین دیدار من با بچه های مهد,که پایه ارتباطات اجتماعی شونو میسازه. همون لبخند ساده هرکی که هستیم,هرجا که هستیم,وقتی با همین چیزای ابتدایی,میتونیم اعتماد بسازیم.چرا دریغ کنیم؟, ...ادامه مطلب

  • وحشی بازی

  • زمان کاردستی ,دونه دونه با بچه ها میشینم و باهاشون کار رو انجام میدم و بقیه بچه ها,اونسر کلاس,خودشون بازی میکنن یعنی بدون اینکه من دخالتی داشته باشم,خودشون طراحی و اجرا و مشارکت میکنن و من از دور میشنوم. امروز میز و صندلیا رو دو دسته کردن مثلا دوتا خ, ...ادامه مطلب

  • این فضایم آرزوست :))

  • مزگت یعنی عبادتگاهبدون درنظر گرفتن دین خاصیهروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم دنبال کنندگان ۳۲ نفر این وبلاگ را دنبال کنید ,فضایم,آرزوست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها